نگاهی جامعه شناختی به افول احزاب قومی- سنتی در افغانستان
- شفیق
- /
- 2020-01-18
حزب سیاسی، مثل سایر مفاهیم درحوزهی علوم اجتماعی با تعّدد تعاریف رو به رو است. «ماکس وبر» جامعهشناس شهیر آلمانی، حزب سیاسی را چنین تعریف کرده است: احزاب، جمعیتهای اختیاری اند که با اعضایشان میکوشند، رهبران خود را به قدرت برسانند تا از این راه به پارهای از امتیازهای مادی و معنوی دست یابند. حزب محل تجمع افکار، اندیشهها، دیدگاه و خواستهای افرادی است که آن را تأسیس یا تشکیل نموده است. حزب را جمعیت سیاسی نیزگفته اند. یعنی افرادیکه شمولیت حزبی دارند، همه افراد سیاسی اند. حزب سیاسی، مثل سایر مفاهیم درحوزهی علوم اجتماعی با تعّدد تعاریف رو به رو است. «ماکس وبر» جامعهشناس شهیر آلمانی، حزب سیاسی را چنین تعریف کرده است: احزاب، جمعیتهای اختیاری اند که با اعضایشان میکوشند، رهبران خود را به قدرت برسانند تا از این راه به پارهای از امتیازهای مادی و معنوی دست یابند. حزب محل تجمع افکار، اندیشهها، دیدگاه و خواستهای افرادی است که آن را تأسیس یا تشکیل نموده است. حزب را جمعیت سیاسی نیزگفته اند. یعنی افرادیکه شمولیت حزبی دارند، همه افراد سیاسی اند. به موازات برداشتها وتبیینهای متفاوت از مفهوم و ماهیت حزب سیاسی، درمورد سرآغاز و تاریخ پیدایش احزاب سیاسی نیز، تلقیهای مختلف صورت گرفته است. برخیها، فعالیتهای سیاسی و تجمع افراد را درمیدانهای عمومی شهرهای یونان باستان، نخستین ریشههای حرکتهای سیاسی درقالب حزب میدانند. برخیها، تاریخچهی حزب سیاسی را به موازات شکل گیری نخستین سلسله ازحکومتهای منظم در تمدنهای بشری و موجودیت شکافهای سیاسی، اجتماعی واقتصادی قلمداد کرده اند. اما؛ احزاب نوین و سازمان یافته، سابقهی بیشتر از تاریخ مدرنیته ندارند. سابقهی فعالیتهای حزبی در افغانستان نیز با روایتهای گوناگون مواجه است. در تاریخ غبار (افغانستان درمسیرتاریخ) و در تاریخ فرهنگ (افغانستان درپنج قرن اخیر)، نخستین حرکتهای سیاسی، مشابه به حزب سیاسی را در دورهی امانیه، میتوان یافت. برخیها نخستین فعالیتهای سیاسی خارج از چارچوب حکومت را در زمان امیرعبدالرحمن خان تشخیص داده اند که با سرکوب قهارانهی شخص شاه مواجه شده و همهی اعضای آن حرکت سیاسی، اعدام شدند؛ اما به صورت ملموس در هفتمین دورهی قانونگذاری، در دههی ۱۳۳۰ خورشیدی تعدادی از احزاب ملی به نامهای (حزب ندای حق و حزبوطن با گرایش فارسی و حزب جوانان بیدار با گرایش ملی) عرض اندام کردند. دردههی دموکراسی تا کودتای سفید محمدداوود خان (۱۳۵۲) خورشیدی، احزاب فضای بیشتری برای تأسیس و فعالیت داشتند و بدین سبب، تعدادی از احزاب سیاسی؛ اسلام گرا، ناسیونالسیتی و کمونیستی به فعالیتهای سیاسی آغاز کردند. انقلاب خونین هفتم ثور۱۳۵۷ خورشیدی، تحول عظیمی را در تاریخ احزاب سیاسی رقم زد. تجاوز اتحاد جماهیر شوروی سابق به افغانستان، فضای سیاسی- اجتماعی افغانستان را عوض کرد. به نظر میرسد اولین بار تودههای مردمی با اسم و رسم حزب سیاسی در این دوره، آشنایی پیدا کرده باشند. احزاب خلق و پرچم و احزاب جهادی که عمدتاً در خارج ازکشور سازماندهی، تجهیز فکری و مادی شده بودند، برای عضوگیری ازمردم به جامعه مراجعه کردند. احزاب پانزده گانهی جهادی که بعداً تعدادی منشعب، تعدادی مضمحل و تعدادی با هم متحد شدند، درکشورهای همسایهی ایران و پاکستان یا ایجاد و یا دفاتر و نمایندگیهای فعال داشتند. در واقع این احزاب سنتی- قومی کم و بیش چهارده سال، با تمویل مادی و معنوی کشورهای بیرونی، فعالیتهای نظامی- سیاسی در افغانستان داشته اند. تاریخ نوین سیاسی افغانستان (بعد از ۲۰۰۱ میلادی)، تحول شگرفی در رشد کمی سازمانهای سیاسی، بهنام احزاب سیاسی را شاهد بوده است. تقسیم امتیازهای عمومی به احزاب، انشعاب درونی احزاب بزرگتر، مُد شدن مالکیت حزبی، باج دهی حکومت حامد کرزی به احزاب و دلایل مشابه دیگر، سبب ایجاد شماری بیشتر از سازمانهای سیاسی، بهنام احزاب تا مرز ۱۶۲ حزب رسید. هر چند، بعداً با تعدیل قانون احزاب سیاسی، تعدادی ملغا و تعدادی با کمبود بودجه و شکستهای دیگر، تاب مقاومت برای ادامهی حیات نیاورده و هم اکنون مطابق به گزارش وزارت عدلیه که مسؤولیت ثبت و راجستر احزاب سیاسی را دارد، تعداد هفتاد حزب سیاسی رسمی- قانونی در افغانستان وجود دارند. تا این دم، وضاحتِ اندک در مورد ماهیت احزاب، تاریخچه و پیدایش احزاب بود تا مسیر خواننده گرامی، به بحث اصلی هموار شود. منظور این نبشته از احزاب سنتی- قومی، همانا احزاب مطرح جهادی، قومی و شرکای اصلی قدرت سیاسی در تاریخ نوین سیاسی افغانستان است. احزابی که ادعای مردمی بودن، بانکهای رای بودن و ادعاهای میلیونی دارند. انتخابات پارلمانی ۱۳۹۷ وانتخابات ۱۳۹۸ ریاستجمهوری و برخی از اتفاقهای سیاسی- اجتماعی دیگر نشان داد که این احزاب رو به زوال بوده و مردم با این سازمانهای سیاسی، همراهی ندارند. برای مستند ساختن این مدعا، چند ادلهی عینی به بحث گذاشته میشود. ۱- بانگاهی تاریخی به پیدایش و فعالیتهای این احزاب، در مییابیم که این مجموعهها یا سازمانهای سیاسی و شبه نظامی، ماهیت حزبی نداشته و خلاف واقعیتِ بنیادین احزاب سیاسی، صرف برچسب و لایهای از یک حزب سیاسی را برچهرهی شان چسپانده بودند. شرایط اجتماعی- سیاسی دههی ۵۰ و ۶۰ سدهی ۱۳۰۰ خورشیدی، واجد ظهور و پرورش این همه احزاب نبوده است. از سوی دیگر، کشورهای مخالف گسترش سوسیال-کمونیزم، برای جلوگیری ازگسترش کمونیزم به کشورهای همسایهی افغانستان، این گروههای قومی را تجهیز و با چهرههای احزاب سیاسی، برای شان تبلیغات میکردند. چند ایراد به جریان فعالیتهای این احزاب از آغاز تا کنون وارد است. الف- این احزاب با کشورهای بیرونی و مخصوصاً با سازمانهای استخباراتی ممالک دور و نزدیک، ارتباط تنگاتنگ مالی و فکری داشته و شاید تا حال داشته باشند. ب- از آغاز فعالیتهای شان تا اکنون، افراد مسلح و شبه نظامی داشته و در بسیاری از جنگهای داخلی نقش برجستهی را ایفا کرده اند. درحالیکه به قول «کاتز ومایر»، ماهیت اصلی حزب، مدنی بودن آن است. چنانچه قانون اساسی و قانون احزاب سیاسی افغانستان نیز تاسیس احزاب را بدون داشتن اسلحه و افراد مسلح پیشبینی کرده است.