در حاکمیت طالبان هنر و فرهنگ افسانه میشود؟
- لایقه عزیزی
- /
- 2021-08-09
در این مطلب نویسنده با مروری بر آسیبهایی که آثار باستانی و فرهنگی افغانستان در دوره حاکمیت طالبان در اواخر دهه ۱۹۹۰ دید، از نگرانیهای اهل هنر و فرهنگ افغانستان در صورت بازگشت حاکمیت طالبان نوشته است. هنر امروزه در افغانستان بیشتر از هر دوره دیگری با تهدید سانسور، ممنوعیت، محدودیت و حذف قرار دارد. جنگ و اقتصاد ضعیف که سد راه پیشرفت فعالیتهای هنری اند صرفا یکی از عوامل بازدارنده رونق و تولیدات هنری در افغانستان بودهاند، اما تحجر و افراطیت طالبانی فراتر از جنگ هنر را به ورطه نابودی کشانیده و هنرمندان افغانستان بیم آن را دارند که بار دیگر سایه شوم بنیادگرایی طالبانیزم هنر و فرهنگ را در دایره تنگ و تاریک شریعت طالبانی قرار دهد. بیم ما از نابودی فرهنگ و هنر از گذشته تاریک و سیاه حاکمیت طالبان نشات میگیرد؛ سخن از گروهی است که کمر به نابودی پیشینه فرهنگی و هنری افغانستان بسته است. آنچه به این هراس میافزاید عدم توجه جدی دولت به هنر و میراثهای باستانی-فرهنگی افغانستان است. مسئله این است که هنوز آثار نقاشی نگارستان ملی به صورت کامل دیجیتال نشده و از ۲۰۱۴ بدین سو در یک انبار نگهداری میشوند. از طرفی مشخص نیست تا چه اندازه شرایط حفظ و نگهداری این آثار کنترل شده و اصولی است، زیرا اگر برخی آثار بر اثر آسیبهای احتمالی از بین بروند، آیا سندی از اصل اثر در دست خواهیم داشت یا خیر. نکته حیاتی دیگر برای حفظ آثار هنری و باستانی با شدت گرفتن جنگ در اطراف کابل، ایجاد امکانات امنیتی و محافظتی برای آثار موزه و نگارستان ملی، امنیت کارکنان موزه و ایجاد مکانی امن برای نگهداری آثارموزه و نگارستان ملی از آسیبهای جنگ است، که مشخصا دولت موظف به گرفتن این تدابیر است. هنر و میراثهای فرهنگی-باستانی افغانستان بسیار حائز اهمیت است، زیرا صرفا شامل هنر بومی افغانستان نمیشود و صحبت از هنری است بس متنوع که هزاران سال قدمت تاریخی دارد. از آنجا که افغانستان چهار راه جهان باستان بوده و از چهار هزار سال پیش صادر کننده لاجورد، طلا و قلع به هندوستان، بین النهرین و مدیترانه بوده فرهنگها و شیوه های هنری گوناگونی را به خود دیده است. نه تنها هنر یونان و روم، مصر و چین از دل تمدن باختر که باکترا یا بلخ پایتخت آن بوده عبور میکرده، حتی داشتههای فرهنگی-هنری و منابع طبیعی افغانستان در غرب نیز شهرت بسزایی داشته است. به طور نمونه رنگ آبی گرفته شده از سنگ لاجورد افغانستان در قرن پنج تا هفت میلادی در شمایل نگاریهای عبادی و مذهبی مسیحیت مورد استفاده قرار میگرفت که جزء گرانترین رنگها بعد از رنگ طلایی قرار داشت. یا نقاشی های دیواری در مغارههای بامیان که تا کنون قدیمی ترین نمونه نقاشی رنگ روغن کشف شده در جهان است. طبق دو پروتکل الحاقی سال ۱۹۷۷ به کنوانسیونهای ژنو ۱۹۴۹، که شامل ممنوعیت اعمال مشخصی در منازعات بین المللی و ملی (داخلی) است، تخریب اموال و اماکن فرهنگی و مذهبی را جنایت جنگی بر شمرده و انجام آن را نه صرفا جنایت جنگی بلکه «نقض جدی» قلمداد میکند؛ با این وجود شواهد بیشماری در دست است که طالبان بارها در افغانستان مرتکب جنایت جنگی شدهاند. برای نمونه، از سالهای نخست دهه ۹۰ میلادی تا ۲۰۰۱ از ۱۰۰ هزار آثار باستانی موزه ملی افغانستان حدود ۷۰ درصد آن توسط طالبان به غارت رفته یا نابوده شده است، و طبق آمار موثق سه هزار اثر باستانی موزه ملی را مطلقا نابود کردهاند. طالبان در زمان حاکمیتشان، چند هفته مکررا وارد موزه ملی شدهاند و کلیه آثار باستانی مجسمه که شامل پیکر انسان یا حیوانات بود را با چکش و سلاح تکه تکه کردند، گویی ابراهیم وارد بتخانه شده است، اما این کجا و آن کجا. تخریب مجسمههای غول پیکر بودا در سال ۲۰۰۱ از یک سو و همزمان با آن فرمان نابودی کلیه آثار هنری و باستانی پیش از اسلام در سایر ولایات از طرف دیگر تهدید جدی برای آینده هنر و فرهنگ بود. مورخان هنر در این دوره صرفا بابت از دست دادن مجسمههای بودا در شوک نبودند، بلکه بمبگذاری در محل مجسمهها باعث نابودی نقاشیهای دیواری داخل مغارهها شد، نقاشیهایی که تاکنون به عنوان قدیمی ترین نمونه فریسکو (نقاشی دیواری) رنگ روغن در جهان از آن نام برده میشود، این نقاشیهای دیواری میراث بی نظیری از مکتب بزرگ نقاشی آسیای میانه بود، هنری که محل تلاقی هنر بومی، هندی و ایرانی بود و ترکیب آنها تداعی کننده مکتب هلنیسم و شیوه هنری یونان باستان در باختر زمین بود. در اواخر دهه ۹۰ میلادی ادعای به آتش کشیدن کتابخانه پلخمری توسط اهالی محل، که بالغ بر ۵۰ هزار کتاب، مقاله، نسخ قدیمی و تاریخی را شامل میشد، تخریب بخشهایی از ساختمان موزه که منجر به نابودی تعدادی نقاشی از قرن چهارم میلادی، ظروف سفالی و مجسمههای باستانی شد، تعطیلی گالری ملی افغانستان برای مدت طولانی و سپس بازگشایی آن در سال ۲۰۰۰ در حالی که هیچ اثری از نقاشیهای فیگوراتیو و پرتره انسانی نبود، علاوه بر آن سرقت تعدادی نقاشی در سال ۱۳۷۳ از گالری ملی و ویرانی سایت های باستانی مهم گوشهای از دشمنی کوردلانه طالبان را با فرهنگ و هنر نشان میدهد. البته فقط کابل در معرض از دست دادن آثار هنری و باستانی قرار نداشت، مقبره تاریخی عبدالرزاق، فرزند ابوسعید یکی از سلاطین تیموری به جا مانده از قرن شانزده میلادی در غزنی نیز در جنگهای مجاهدین و طالبان به شدت آسیب دید. این مقبره با شکوه در دهه ۶۰ میلادی توسط باستان شناسان ایتالیایی به عنوان موزه هنرهای اسلامی بازگشایی شده بود و در تمامی دوران جنگ های داخلی در معرض تعرض و نابودی آثار باستانی متعلق به دوره اسلام و هنر پیش از اسلام قرار داشت. ارگ ۲۵۰۰ ساله فراه، یا قلعه فریدون که به نام ارگ اسکندر نیز شناخته میشود، در زمان جنگهای مجاهدین در ۱۹۸۰ میلادی تبدیل به انبار اسلحه و مهمات جنگی آنان شده بود و گفته میشود فضای داخلی آن هنوز مملو از مواد منفجره است. امروزه نیز این ارگ باستانی به حال خود رها شده است. ارگ فراه ایستگاه کوچکی در شبکه راه ابریشم بین ایران و هند بود که از دل آن منسوجات، ادویه جات و گنجینههای گران بهایی عبور میکردند. در سال ۲۰۱۹ طالبان عزیز احمد پنجشیری، باستان شناس سرشناس کشور را در مسیر بغلان-قندوز ترور کردند، و قتل عبدالله عاطفی، نویسنده و تاریخنگار در اگوست ۲۰۲۱ نشان میدهد دید آنان نسبت به تاریخ و پیشینه فرهنگی کشور هرگز تغییر نکرده است. واقعیت امر این است که نه مجاهدین و نه طالبان، در زمان درگیریهای مسلحانه و راکت پرانیهایشان ملاحظه اماکن و آثار باستانی را نکردند و طالبان حتا عامدانه از محافظت آثار فرهنگی و هنری پس از اسلام چشم پوشی میکردند. در زمان جنگ و مخصوصا در دوره حاکمیت طالبان بسیاری از اسناد مکتوب موزه ملی از بین برده شد و باستانشناسان معتقدند که حتا به صورت تخمینی نمیتوان حدس زد تعداد آثار باستانی کشف شده از سالهای ۱۹۲۰ که باستانشناسان و مورخان هنر اجازه ورود به افغانستان را یافتند تا ۱۹۹۰ چقدر بوده و چه تعدادی واقعا از بین رفته یا قاچاق شدهاند. بسیاری از آثار باستانی قاچاق شده از افغانستان در موزههای جهان نگه داری میشوند و تعدادی هنوز در گرو دلالان آثار باستانی قرار دارد. در ماه اپریل ۲۰۲۱، ۳۳ اثر باستانی قاچاق شده از یکی از دلالان نیویورکی کشف و ضبط شد و به سفارت افغانستان در آمریکا تحویل داده شد تا به موزه ملی افغانستان انتقال یابد. موزه هنر و صنایع دستی هامبورگ در سال ۲۰۱۹ یک قطعه سنگ مرمر با تزئینات و حروف اسلامی متلعق به قرن دوازده میلادی که از موزه هنرهای اسلامی غزنی در ۱۹۷۰ دزدیده شده بود را به موزه ملی افغانستان تحویل داد، این سنگ تزئین شده با نقوش هندسی که شیوه هنر اسلامی را نشان میدهد متعلق به یک مجموعه ۷۸ تکهای بود که حاشیه تزئینی حیاط داخلی قصر سلطان مسعود سوم را در شهر غزنی آراسته بود. موزه ملی بریتانیا نیز در ماه جولای ۲۰۱۹ وعده سپرد تا تندیسهای بودای قاچاق شده در سال ۲۰۰۲ را به موزه ملی افغانستان تحویل دهد. با همه این اوصاف هنوز مشخص نیست چه تعداد اثر متعلق به افغانستان در سایر موزههای جهان موجود است، چه تعدادی در اختیار قاچاقیان قرار دارد و چه تعداد اثر به تازگی کشف شده و به صورت تخمینی چه تعداد آثار کشف ناشده در سایت های باستانی موجود است. دولتهای گذشته و وقت اگر چه به شیوه طالبان دشمنی آشکارا با فرهنگ و هنر از خود بروز ندادند، اما هرگز طرحی جدی برای حمایت از هنر، هنرمندان و حفاظت میراثهای فرهنگی افغانستان نداشتند. در دو دهه گذشته دولت نه تنها امکانات کافی در اختیار موزه و گالری ملی قرار نداد، بلکه حتی برای ساخت گالریهای جدید در سطح شهرهای بزرگ هیچ بودجهای در نظر نگرفت و اگر با شدت گرفتن جنگ بنیادها و مراکز فرهنگی خارجی مثل انستیتوت (موسسه) گوته و مرکز فرهنگی فرانسه در کابل که محل تجمع هنرمندان و برپایی نمایشگاهها است، تعطیل شود هنرمندان داخلی دیگر هیچ مکانی برای نمایش آثارشان نخواهد داشت.